خدایا
دستانم را زدم زیر چانه ام
ماتو مبهوت نگاهت می کنم
طلباکار نیستم؛
فقط مشتاقم بدانم
ته غصه چه می کنی با من
خدایا
دستانم را زدم زیر چانه ام
ماتو مبهوت نگاهت می کنم
طلباکار نیستم؛
فقط مشتاقم بدانم
ته غصه چه می کنی با من
مــن قـصـه ی با تـو بـودن را این گـونه آغـاز می کنم ....
یــکــی بــود ، هنــوزم هـسـت ....
خـیــالــت راحــــــــــت
من همــان مـنـم!!!
هنوزم هم در این شـــــب های بی خــوابی و بی خـاطــره
میان این کــوچه های تاریــک پرسه می زنم
اما به هیچ ستـــاره دیگری سلام نخواهم کرد
خیــالت راحـــت ! ! !
من وفا دار احساسم هستم . . . !
خدایا حواست هست ؟!
صدای هق هق گریه های من
از همان گلویی می آید که ،
تو از رگش
به من نزدیک تری
خاطراتت نه سر دارند و نه ته . . .
بی هوا می آیند تا خفه ام کنند ؛
می رسند گاهی وسط یک فکر . . .
گاهی وسط یک خیابان ،
سردم می کنند ، داغم می کنند
رگ خوابم را بلدند ، زمینم می زنند ؛
خاطراتت تمام نمی شوند ،
تمامم می کنند !
کاش می شد . . .
آدم گاهی . . .
به اندازه نیاز بمیرد!
بعد بلند شود آهسته آهسته
خاک هایش را بتکاند ،
اگر دلش خواست برگردد به زندگی؛
اگرنه بخوابد تا ابد . . .!
هیچ وقت نباید به اجبار خندید
گاهی باید تا نهایت آرامش گریه کرد
لبخند بعد از گریه
از رنگین کمان بعد از باران هم زبیا تره
من بی تو
شعر خواهم نوشت . . .
تو بی من
چه خـواهی کرد ؟
اصــلاً یادت هست ؟
کــه نیستمــ !
بعضی دکـمه های کیبـورد شـل شده اند ...
بــس که استفاده شده اند ...
دکمه های : ک ا ش ب و د ی