بگذار سرنوشت راهش را برود
من ...
همــین جا ...
کنــار قول هایت ....
درست روبروی دوست داشتنت ...
و در عمــق نبودنت ....
محکم ایستاده ام ! !
یادم باشد امشب بعضی از آرزوهایم را دم در بگذارم تا رفتگر ببرد ...
بیچاره او ...
ما بقی را هم نقداً به گور می برم ...
ما بقی همان " آرزوی با تو بودن " بود ...
نتــرس جانکم ...
حتی آرزوی داشتنت را هم به کسی نمی دهم ! !
زودتر بیدار شوم . . .
ببینم تو آمده ای . . .
تکیه داده به در ؛ می خندی ؛ می گویی :
دوباره چه خوابی برایم دیده ای ؟ . . .
خدایا !!!
یک مرگ بدهکارم ،
و هــزار آرزو طلبکارم . . .
خسته ام ؛
یا طلبم رابده یا طلبت را بگیر!!!
به ســـلامتی مخاطب خاصی که ارزششو داره یه عمر تنها باشی
ولی نزاری کسی جاشــو بگیره !
خسته شدم . . .
دیگر قایق نمی سازم . . .
پشت در یاها هر خبری که می خواهد باشد باشد . . . !
وقتی از تو خبری نیست قایق می خواهم چه کار؟؟؟
مراهمین جزیره کوچک تنهایی هایم بس است !
دستانم شــاید ...
امــا دلــم نمی رود به نوشتن ...
این کلمات به هــم دوخته شده کجـا ....
احسـاسـات مــن کــجــا ...
ایــن بــار ....
نخــوانــده مــرا بفهــم ! !
مَــردم که تـو باشــی ...
زن بــودن خـوب است ...
از میـان تمام مـذکر های دنیـا
فقـط کافیست پـای تـ♡ـو در میان باشـد ....
نمیدانی بـرای تـو خـانم بـودن چـه کـیـفـی دارد !!
خدایا
دستانم را زدم زیر چانه ام
ماتو مبهوت نگاهت می کنم
طلباکار نیستم؛
فقط مشتاقم بدانم
ته غصه چه می کنی با من
مــن قـصـه ی با تـو بـودن را این گـونه آغـاز می کنم ....
یــکــی بــود ، هنــوزم هـسـت ....
خـیــالــت راحــــــــــت
من همــان مـنـم!!!
هنوزم هم در این شـــــب های بی خــوابی و بی خـاطــره
میان این کــوچه های تاریــک پرسه می زنم
اما به هیچ ستـــاره دیگری سلام نخواهم کرد
خیــالت راحـــت ! ! !
من وفا دار احساسم هستم . . . !
خدایا حواست هست ؟!
صدای هق هق گریه های من
از همان گلویی می آید که ،
تو از رگش
به من نزدیک تری
خاطراتت نه سر دارند و نه ته . . .
بی هوا می آیند تا خفه ام کنند ؛
می رسند گاهی وسط یک فکر . . .
گاهی وسط یک خیابان ،
سردم می کنند ، داغم می کنند
رگ خوابم را بلدند ، زمینم می زنند ؛
خاطراتت تمام نمی شوند ،
تمامم می کنند !
کاش می شد . . .
آدم گاهی . . .
به اندازه نیاز بمیرد!
بعد بلند شود آهسته آهسته
خاک هایش را بتکاند ،
اگر دلش خواست برگردد به زندگی؛
اگرنه بخوابد تا ابد . . .!
هیچ وقت نباید به اجبار خندید
گاهی باید تا نهایت آرامش گریه کرد
لبخند بعد از گریه
از رنگین کمان بعد از باران هم زبیا تره
من بی تو
شعر خواهم نوشت . . .
تو بی من
چه خـواهی کرد ؟
اصــلاً یادت هست ؟
کــه نیستمــ !
بعضی دکـمه های کیبـورد شـل شده اند ...
بــس که استفاده شده اند ...
دکمه های : ک ا ش ب و د ی
اي رفته ز دل ، رفته ز بر ، رفته ز خاطر
بر من منگر تاب نگاه تو ندارم
بر من منگر زانكه به جز تلخي اندوه
در خاطر از آن چشم سياه تو ندارم
اي رفته ز دل ، راست بگو ! بهر چه امشب
با خاطره ها آمده اي باز به سويم؟
گر آمده اي از پي آن دلبر دلخواه
من او نيم او مرده و من سايه ي اويم
من او نيم آخر دل من سرد و سياه است
او در دل سودازده از عشق شرر داشت
او در همه جا با همه كس در همه احوال
سوداي تو را اي بت بي مهر ! به سر داشت
من او نيم اين ديده ي من گنگ و خموش است
در ديده ي او آن همه گفتار ، نهان بود
وان عشق غم آلوده در آن نرگس شبرنگ
مرموزتر از تيرگي ي شامگهان بود
من او نيم آري ، لب من اين لب بي رنگ
ديري ست كه با خنده يي از عشق تو نشكفت
اما به لب او همه دم خنده ي جان بخش
مهتاب صفت بر گل شبنم زده مي خفت
بر من منگر ، تاب نگاه تو ندارم
آن كس كه تو مي خواهيش از من به خدا مرد
او در تن من بود و ، ندانم كه به ناگاه
چون ديد و چها كرد و كجا رفت و چرا مرد
من گور ويم ، گور ويم ، بر تن گرمش
افسردگي و سردي ي كافور نهادم
او مرده و در سينه ي من ، اين دل بي مهر
سنگي ست كه من بر سر آن گور نهادم
هنوز حرف می زنم ، هنوز راه می روم
به سمت جای خالیت ، به اشتباه می روم
هنوز هم به عکس تو سلام می کنم ولی
بدون هیچ پاسخی دوباره راه می روم
هنوز ماجرای ما سر زبان مردم است
به هر طرف که می روم ، پر اشک و آه می روم
تو نیستی هنوز من ، به یاد با تو بودنم
به کوچه می روم به این ، شکنجه گاه می روم
هـنــوز هــم بـرای تـو پـُـر از دلـیـل بـودنــم
همین که حرف می زنم ، همین که راه می روم
یک عمر به دنبال جوابی دیگر
هر روز کشیده ام عذابی دیگر
هر شب به هوای دیدنت از خوابی
آسیمه دویده ام به خوابی دیگر
مي خواهم امشب تا خود فردا بگريم
دور از نگاه ديگران تنها بگريم
بر حال و روز اين دل همرنگ مرداب
اين دل كه دور افتاده از دريا بگريم
چون ني به سوگ اين منِ مرده بنالم
چون شمع ، قدري مردن خود را بگريم
جاري شو اي آه از دل من تا بنالم
بشكن دگر اي بغض سنگين تا بگريم
مي خواهم امشب تا سحر بيدار باشم
بيدار باشم تا سحر ، امّا بگريم . . .
با بودن تو حال من اصلا خراب نیست
می خواهمت و بهتر از این انتخاب نیست
احساس می کنم که خدا قول داده است
دیگر در این جهان خبری از عذاب نیست
دیگر میان خاطره هامان ، از این به بعد
چیزی به اسم دلهره و اضطراب نیست
باور کن این خدا که خودش عاشقت کند
حتماً زیاد خشک و مقدس مآب نیست
پاشو بیا کمی بغلم کن ، ببوس، تا
باور کنم حضور تو ایندفعه خواب نیست
من را ببوس تا همه ی شهر پر شود
این اتفاق هر چه که باشد سراب نیست
دنیا سر جدایی ما شرط بسته است
اما دعای شوم کسی مستجاب نیست...
از زندگی از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
دل خسته سوی خانه ، تن خسته می کشم
آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام
بیزارم از خموشی تقویم روی میز
وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام
از او که گفت یار تو هستم ولی نبود
تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید
از حال من مپرس که بسیار خسته ام...
باید که لهجه کهنم را عوض کنم
این حرف مانده در دهنم را عوض کنم
یک شمعِ تازه را بسرایم از آفتاب
شمع قدیم سوختنم را عوض کنم
هرشب میان مقبره ها راه می روم
شاید هوای زیستنم را عوض کنم
بردار شعر های مرا مرهمی بیار
بگذار وصله های تنم را عوض کنم
بگذار شاعرانه بمیرم از این سرود
از من مخواه تا کفنم را عوض کنم
من که هنوز خسته باران دیشبم
فرصت بده که پیرهنم را عوض کنم
تعداد صفحات : 5
♡ خـواب هـایم بـوی تـن تـو را مـی دهـد ♡ ♡.......... نـکـنـد آن دورتـر هـا .......... ♡ ♡.............نـیـمـه شـبـــ ...............♡ ♡...... در آغـوشـم مـیـگـیـری !!!!!!!!!! ♡ هفت سال پیش تو خيابون تقی آباد با يه نگاه عاشق همديگه شدیم. تو بیشتر عاشق بودی.💘 حالا دارم در به در دنبالت میگردم نمیدونم چی شد یهو همه چی به هم ریخت.💔 من حافظه مو از دست دادم. امیرم آدرس خونتون یادم نمیاد هيچي یادم نیست جز عشق زیبامون و مهربونیات😢. تو رو خدا منو پیدا کن. من دق میکنم از این همه دوری. 😭